رستانرستان، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

رز ووشه

استقلال

پسر قشنگم الان 2 شبه كه توي اتاقش تنها مي خوابه... پسر نازم بزرگ شده... هورا... هورا...  پريشب (جمعه شب) گذاشتيمت توي اتاق تنها خوابيدي البته قبلتر مي خواستيم اينكارو بكنيم ولي تختت آماده نبود يعني بعد از اسباب كشي بچه ها نتونسته بودن قسمت تخت نوزادت رو سوار تخت نوجوان كنن و قرار بود زنگ بزنيم ازشركت بياين ببندن كه جمعه بابا عادل با عمو هادي بالاخره درستش كردن. خلاصه عادل تخت و كمدت رو تميز كرد و دشكش رو انداخت من هم دشك تخت و پاركت رو  انداختم روش و لحافش رو هم از حفاظ آويزون كردم زير دشك تا احيانا سرت به بهش نخوره و بالا و پايينش هم بالش گذاشتم . چند شب گذشته هم كه ديگه تخت و پاركت رو جمع كرده بوديم روي زمين هم با همين اوصاف و ...
15 مرداد 1391

آبمیوه خوری

کارای جدیدی که یاد گرفتی : خوردن آب یا آبمیوه رو با لیوان آبمیوه خوری nuby  كه قبلا برات گرفته بودم بلد نبودي چون بايد كامل ميك بزني تا بتوني آب بخوري كه پريروز پنجشنبه صبح نتونستي ولي بالاخره ديشب ديدم كه كاملا ياد گرفتي با اينكه توي اين 2 روز 2 يا 3 بار بيشتر بهت ندادم تا سعي كني ازش آب بخوري. آب سيب بهت دادم نخوردي و ريختي بيرون. يه كم آب هندوانه رو خوردي. همه چيز رو ميگيري كه ازش بري بالا حتي 2 قدم چهاردست وپا كه ميري سعي مي كني بلند شي . بالش ميذاشتيم كه نري تو آشپزخانه ولي ازش ميري بالا و خودت رو آويزون مي كني و خطرش بيشتر ميشه و بالش ها رو جمع كرديم. خونه خودمون همش مي خواي بري روي سنگا و يا آشپزخونه و سعي مي كني قليون تز...
14 مرداد 1391

دخترخاله خرسی

عسلم پسرقشنگم دیشب داشتی اون دوتا دستای خوشگلت رو به هم می زدی و قشنگ دست می زدی و هرکی بهت می گفت دس دسی، دست می زدی. سه شنبه پیش هم مبل رو گرفتی و سرپا وایسادی... چهارشنبه حدود ساعت ٣ بعدازظهر رفتیم شمال موقع افطار رسیدیم ، رفتیم دنبال مامان بزرگ و بابابزرگ و با هم رفتیم خونه خاله . وای نمی دونی که با غذاها چیکار کردی و چقدر خودت رو کثیف کردی ... ٢ بار خاله تو رو برد از سرتا پا شست و لباست رو عوض کرد. و نیوشا هم برات اون خرسی بزرگ پاپیون صورتی رو خریده بود که آدم رو یاد نیلوفر میندازه و تو هم ذوق می کردی ... بیچاره مامان بزرگ زیاد حالش خوب نیست ... راستی اون دفعه نتونستم عکس برات بذارم چون سایز عکسات بزرگه و این سیستم جدیدی هم که مال...
8 مرداد 1391

عکس

امروز می خوام برای اولین بار چند تا از عکسات رو بذارم توی وبلاگت از همون هفته پیش که برات مطلب گذاشتم وقتی رفتم خونه دیدم که بعد از ٢ قدم چهاردست و پا رفتن یه دستت رو می ذاری زمین و خودت رو بالا می کشی یعنی هر دو تا زانوت رو از ازمین بلند می کنی و دوست داری بلند شی و وایسی... هر روز صبح یا ظهر تو خونه مامان بزرگ آب بازی می کنی . یا توی آب میشینی و با دست و پات  می کوبی توی آب یا اینکه قسمت جلو و موزیکال روروک رو بر می دارن و توش آب می ریزن تو هم میشینی توش و آب رو پخش می کنی و خیلی هم دوست داری... بیشتر با مریم و زهرا بازی می کنی زهرا خیلی بغلت می کنه و این ور اون ور می بردت مریم هم باهات بازی میکنه و بهت غذا می ده... می خوام یه آتل...
1 مرداد 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رز ووشه می باشد